شیلنگ استراتژیک شغلی

http://www.ghanoondaily.ir/fa/search/?keyword=مرتضی%20کاظمی

یک قرار بسیار مهم و تاثیرگذار در آینده شغلی برایتان پیش آمده است. قراری که در نتیجه ماه‌ها تلاش شبانه‌روزی و صرف هزینه در کافه‌ها و رستوران‌ها و خرید بسته‌های متعدد اینترنت توسط یکی از دوستان اجتماعی‌تان مهیا شده است و آن دوست اجتماعی‌تان به لطایف‌الحیل از آن یکی دوست اجتماعی‌اش خواسته است که این فرصت بدیع را در اختیار شما قرار دهند! بالاخره با شب زنده‌داری‌های متعدد به مقصود خود می‌رسید. در سالن انتظار، پشت در اتاق رییس و روبه‌روی منشی نشسته‌اید. خانم منشی طوری رفتار می‌کند که تصور می‌کنید که نه تنها دو دقیقه قبل تماس بانو لوپز را (با صدای اَه باز این زنگ زد) ریجکت کرده بلکه انتخاب شدن هر ساله به عنوان دختر شایسته کهکشانِ راه شیری، دیگر برایش کوچک‌ترین هیجانی ندارد! لازم به توضیح است که این دختر شایسته هر ساله اگر ناخن، کفش پاشنه بلند و کیلیپس مو را از خود جدا سازد، به طرز غیرقابل تصوری کاهش ارتفاع خواهد داشت.

جلسه کاری رییس طول می‌کشد و استرس شما لحظه به لحظه بیشتر می‌شود. نشانه‌های استرس از همه جای بدن‌تان درآمده یا در حال درآمدن است. یکی از مهم‌ترین نشانه‌های استرس سماجت خاصی از خود نشان می‌دهد. طوری می‌شود که به طور مداوم پاهايتان را تكان مي‌دهيد. اما ای دریغ از استرس! ای دریغ! از شما انکار و از ایشان اصرار! بالاخره شرایط طوری می‌شود که از خانم منشی با مختصات ذکر شده خواهش می‌کنید که اتاقِ فکر را نشان‌تان دهد!  منشی هم با چهره‌ای گشاده و با صدایی مهربان که نه، بلکه با الفاظی به ظاهر مودبانه ولی با لحنی که ترجمه‌اش می‌شود مگه کوری تابلوش رو نمی‌بینی! شما را راهنمایی می‌کند. بعد از خروج نشانه‌های استرس از بدن، برای لحظاتی خود را سعادتمندترین انسان در کل کائنات تصور می‌کنید. سوی چشمان‌تان ده دهم شده و رنگ پوست‌تان شفافیت خاصی پیدا می‌کند. شیر آب را باز می‌کنید.

در تنظیم دبی آب و نشانه‌گیری دقت میکروسکوپی می‌کنید که ناگهان انسانی فهیم و آگاه، یک جایی در ساختمان شیر آبی را می‌بندد و خیال خام پلنگ آب، به سان آب خروجی از دریچه‌های سد کارون3 به سمت شما جهیدن می‌گیرد و لباس‌تان خیس می‌شود. تصادفا لباس روشنی هم پوشیده‌اید! هر چه فوت می‌کنید و صبر می‌کنید تا خیسی لباس کمی کمرنگ‌تر شود، نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود! در برخورد با دیگران بعد از نگاه سرسری به صورت اولین جایی که نگاه قفل می‌شود و آنلاک فاکتوری نمی‌شود، خیسی لباس‌تان است. به محض اینکه از اتاق فکر بیرون می‌آیید منشی با لحن بسیار مودبانه و بدون کوچک‌ترین تحقیری به شما می‌گوید که: کجایید پس این همه وقت؟ برید داخل! رئیس منتظرتونن! علی الظاهر جلسه كاري ریيس بدون اينكه كسي از اتاقش خارج شود به اتمام رسیده است. با زاویه حاده از جلوی منشی رد شده و وارد اتاق رییس می‌شوید! جناب ریيس بعد از پرسيدن چندین سوال (که پایان باز دارند و هرچه پاسخ بدهید او به جوابش نمی‌رسد) با تمرکز مثال زدنی بر خيسي لباس‌تان مي‌گويد كه شما بفرماييد، بررسي مي‌كنيم و می‌گم که خانم منشی با شما تماس بگیره!

شما می‌مانید و خیسی لباس و پول‌هایی که باید برای تحکیم دوستی اجتماعی‌تان خرج کنید تا یک فرصت دیگر برای ساختن فردایی بهتر نصیب‌تان شود.

روزنامه قانون 95.11.14

https://goo.gl/bwLNis

 

افزودن دیدگاه جدید